شهادت امام جعفر صادق (ع)

 شهادت امام جعفر صادق (ع) را بر تمامی شیعیان تسلیت عرض می کنیم .

حضرت صادق(علیه السلام ) درماه شوال سال یکصد و چهل وهشت به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانیده بود، وفات کرد وبه شهادت رسید  ودروقت شهادت از سن مبارکش شصت وپنج سال گذشته بود.درکتابهای معتبر معین نکرده اند که کدام روز ازشوال بوده است ولی صاحب کتاب جنات الخلود که محقق ماهریست بیست و پنجم آن ماه را گفته وبقولی دوشنبه نیمه رجب بوده . واز مشکوة الأنوار نقل شده است که مردی از اصحاب آن حضرت، در زمان بیماری امام (که منجر به وفات آن حضرت گردید)، نزد ایشان رفت، آن حضرت را چنان لاغرو ضعیف یافت که گویا هیچ چیزازآن بزرگوار جز سر نازنیش باقی نمانده است، پس آن مرد از این حالت امام به گریه درآمد . 

حضرت فرمود: برای چه گریه می کنی ؟ گفت گریه نکنم با آنکه شما را به این حال می بینم. فرمود: گریه نکن، همانا مؤمن به گونه ای است که هر چه براو وارد شود خیر اواست واگراعضای او بریده شود، برای او خیراست واگر مالک مشرق ومغرب نیزشود برای اوخیراست .
شیخ طوسی ازسالمه، کنیز حضرت صادق(علیه السلام ) روایت کرده که گفت، من در وقت احتضار نزد حضرت صادق(علیه السلام ) بودم که بیهوش شد و چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام ) معروف به افطس، هفتاد سکه طلا بدهید به فلان وفلان، فلان مقدار بدهید، من گفتم: به مردی که برتو با کارد حمله کرد و می خواست ترا بکشد، عطا می کنی ومی بخشی؟ فرمود: می خواهی من ازآن کسانی که خدا ایشان را به صله رحم کردن ستایش نموده، نباشم. که دروصف ایشان فرموده: وَالَّذِین َ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَیَخشَونَ رَبَهُّم وَیَخافُونَ سُوءَ الحِسَابِ .
� وآنانکه پیوندهائی را که خداوند به آن امر کرده برقرار می نمایند(صله رحم می کنند) واز خدایشان می ترسند واز محاسبه بدفرجام بیمناکند�
پس فرمود:ای سالمه بدرستی که حق تعالی بهشت را خلق کرد وآنرا خوشبو گردانید وبوی مطبوع آن از فاصله ای به مسافت دوهزار سال به مشام می رسد و بوی آنرا کسی که عاق والدین شده و کسی که ارتباط خود را با خویشاوندان و رحم خود قطع نموده نمی شنود ودر نمی یابد.
شیخ کلینی ازامام موسی کاظم(علیه السلام ) روایت کرده است که گفت: پدر بزرگوار خودرا دردوجامه سفید مصری که درآنها احرام می بست ودرپیراهنی که می پوشید ودرعمامه ای که ازامام زین العابدین (علیه السلام ) به او رسیده بود ودربُرد یَمَنی که به چهل دینار طلا خریده بود کفن کردم.
وهمچنین روایت کرده است که بعداز وفات حضرت صادق(علیه السلام ) حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام ) می فرمود: که هرشب در حجره ای که آن حضرت درآن حجره وفات یافته بود چراغ برافروزند. وشیخ صدوق ازابوبصیر روایت کرده است که گفت: خدمت امّ حمیده امّ ولد، همسر حضرت صادق(علیه السلام ) برای تسلیت گوئی مشرف شدم پس او گریست ومن نیز به جهت گریه او گریستم. پس از آن فرمود: ای ابو محمد اگر حضرت صادق(علیه السلام )رادروقت فوت می دیدی، هماناامرعجیبی را مشاهده می کردی. چشمهای خود را گشود وگفت: هرکسی که بین من واو قرابت وخویشی است، به نزد من بیاورید.
پس ما همه خویشان را به نزد او آوردیم، آن حضرت نگاهی به سوی آنها انداخت وفرمود :
اِنَّ شَفاعَتَنالا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ . � شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد.�
مسعودی گفته که آن حضرت را دربقیع نزد پدروجدش دفن کردند وسن آن حضرت شصت وپنج سال بود .
وگفته شده که آن حضرت را زهر دادند ودرقبور ایشان درآن موضع از بقیع، سنگ مرمری است که برآن نوشته اند :
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ اَلحَمدُ لِلّهِ مُبیدِ الاُمَمِ وَمُحیی الرِّمَمِ هَذَا قَبرُ فَاطِمَةِ بِنتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَاِلِه وَسَلَّمَ سَیِّدَةِ نِساءِالعَالَمینَ وَقَبرُ الحَسَنِ بنِ عَلَیِّ بنِ اَبیطالبٍ وَعَلیِّ بنِ الحُسینِ بنِ عَلِیِّ بنِ اَبیطالبٍ وَمُحَمَّدٍ بنِ عَلیٍّ وَجَعفرَ بنِ مُحَمَّدٍ رضِیِ اللهُ عَنهُم، انتهی و من می گویم صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمعَین .
درتاریخ آمده که قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام ) اززمان وفاتش تا زمان حضرت امام صادق(علیه السلام ) پنهان ومخفی بود وکسی جز اولاد و اهل بیت آن حضرت از محل آن اطلاعی نداشت.
امام زین العابدین وامام محمد باقر(علیه السلام ) مکرر بزیارتش می رفتند وبسیاری از اوقات کسی همراه آنها نبود، ولی درزمان حضرت صادق(علیه السلام )، شیعیان قبر آن حضرت را شناختند وبه زیارتش مشرف می شدند. سببش آن بود که حضرت صادق (علیه السلام ) در روزگاری که درحِیره بود، مکرر بزیارت آن قبر شریف می رفت وغالباً بعضی ازاصحاب خاص و ممتاز خودرا همراه می برد ومدفن امیرالمؤمنین (علیه السلام ) را به ایشان نشان می داد تا اینکه در دوران خلافت هارون رشید که یک باره قبر مبارک ظاهرشد و زیارتگاه همه اقشار مردم گشت.
روایت شده است که فردی به نام ابوجعفر پیک رسان اهل خراسان بود، جمعیتی از اهل خراسان نزد او آمدند واز او درخواست کردند، حمل اموال وکالاهائی را که باید به دست حضرت صادق(علیه السلام ) برسد برعهده بگیرد وآنها را باخود نزد حضرت ببرد وهمچنین مسائلی که نیاز به نظر خواهی بود، به آن حضرت انتقال دهد ونظر ایشان را جویا شود.
ابوجعفر آن اموال را باخود به کوفه برد، در آنجا منزل کرد وبه زیارت قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام ) رفت.
درکنارقبر شیخی را دید که جماعتی دور او حلقه زده اند. همینکه از زیارت خود فارغ شد، به طرف ایشان رفت وفهمید که آنها از فقهای شیعه هستند وازآن شیخ فقه می آموزند.
ازآن گروه پرسید که این شیخ کیست؟ گفتند ابوحمزه ثمالی است وبعد نزد آنها نشست.
ابوجعفر، آن مرد خراسانی میگوید: دراین بین که ما نشسته بودیم مردی عرب، وارد شد وگفت :
من ازمدینه می آیم وجعفربن محمد (علیه السلام ) وفات کرد ابوحمزه ازشنیدن این خبر، دراثر وحشتی که به اودست داده بود فریادی کشید ودودست خود را برزمین زد. سپس ازآن مردعرب پرسید که آیا شنیدی چه کسی را وصی وجانشین خویش کرد؟
گفت: وصی خود را دوپسرش عبدالله وموسی (علیه السلام ) ومنصور خلیفه عباسی را قرار داد. ابوحمزه گفت: سپاس خدا را که ما راهدایت نمود ونگذاشت که گمراه شویم !
دَلَّ عَلَی الصًّغیر وَبَیَّنَ عَلَی الکَبیر وَسَتَرَ الاَمَرَ العظیم.
پس ابوحمزه نزد قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام ) رفت ومشغول به نماز شد. ما نیز مشغول به نماز شدیم. سپس من نزد او رفتم وگفتم : این چند کلمه ای که گفتی برای من تفسیر کن.
واو نیز کلام خود را چنین تفسیر نمود:
آشکار است که تعیین منصوربه عنوان وصی برای تقیه می باشد که وصی اورا بقتل نرساند وفرزند کوچک که امام موسی(علیه السلام ) است با فرزند بزرگتر که عبدالله است ذکر کرد تا مردم بدانند که عبدالله قابلیت امامت راندارد، زیرا که اگر فرزند بزرگ نقصی دربدن ودین نداشته باشد، بایستی که او امام باشد وعبدالله پایش مانند فیل پهن بود وپنجه نداشت ودینش نیزناقص بود وبه احکام شریعت جاهل بود واگر این نواقص را نمی داشت به او اکتفا می کرد. پس ازاین تفسیر دانستم که حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام ) امام بر حق است ومعرفی آن چند نفر به عنوان وصی تنها برای حفظ امام بعدی از شرّ منصور واز روی مصلحت بوده است .
شیخ کلینی وشیخ طوسی وابن شهرآشوب ازابوایوب جوزی روایت کرده اند که گفت:نیمه های شبی منصور دوانیقی مرا طلبید، به حضورش رفتم ، دیدم روی صندلی نشسته ودر کنارش شمعی روشن است ونامه ای دردست دارد ومی خواند، وقتی به او سلام کردم، آن نامه را به طرف من انداخت وگریه کرد وگفت این نامه محمدبن سلیمان (والی مدینه) است که نوشته، جعفر بن محمد(علیه السلام ) وفات نموده است سپس سه بار گفت: اِنُّا لِلُهِ وَاِنَّا اِلَیهِ راجِعُونَ . وگفت: کجا مانند جعفر(علیه السلام ) یافت می شود؟ سپس گفت: برای محمد بن سلیمان بنویس که اگر به شخص معینی وصیت کرده ، اورا احضار کن وگردنش را بزن. بعد از چند روز جواب نامه رسید که پنچ نفر را وصی خود قرار داده است . خلیفه (خود منصور) ومحمد بن سلیمان والی مدینه ودو پسر خود عبدالله وموسی(علیه السلام ) وحمیده مادر موسی (علیه السلام ).
چون منصور نامه را خواند گفت: اینها را نمی توان کشت .
علامه مجلسی (ره) گفته است که چون حضرت به علم امامت، می دانست که منصور چنین تصمیمی خواهد گرفت، آن افراد را بحسب ظاهر دروصیت شریک کرده بود که اول هم نام منصور را نوشته بود ودرباطن امام موسی کاظم(علیه السلام ) را به عنوان وصی انتخاب نموده بود. وازاین وصیت نیزاهل علم می دانستند که وصایت وامامت مخصوص آن حضرتست چنانچه ازروایت ابوحمزه که گذشت معلوم گشت.

صدای گریه می‏آید … صدای ضجه فرشتگان

بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت

سالروز شهادت جانگداز حضرت امام جعفر صادق (ع)تسلیت وتعزیت باد

 

 

ولادت امام حسن مجتبی (ع)

فرارسیدن ولادت امام حسن مجتبی (ع) برتمامی مسلمانان جهان مبارک

 

زندگینامه امام حسن مجتبی (ع):

امام حسن مجتبی « علیه السلام » در نیمه رمضان سال دوم هجری به دنیا آمد . پیامبر ( ص ) نام فرزند هارون ( وزیز و صی حضرت موسی « علیه السلام » ) را برگزید . چون پدرش علی «‌علیه السلام » به منزله هارون بود برای پیامبر.
«شُبر» کمله ای عبری است , که به عربی می شود حسن . نام حسن واقعا برازنده ایشان بود . چهره زیبا و خصائل اخلاقی او دقیقا مانند پدر بزرگ عزیزش رسولخدا ( ص) بود . در هفتیمن روز تولدش پیامبر ( ص ) گوسفندی خرید و برای سلامتی فرزند عزیزش قربانی کرد, که بعد ها این عمل بنام عقیقه سنت شده .
امام حسن «علیه السلام » در روزگاری سخت متولد شدند . تقریبا تمام جنگهای صدر اسلام در این هفت سال آغازین عمر شریف ایشان اتفاق افتاد . امام حسن « علیه السلام » از همان کودکی به یادگیری قرآن و سخنان حکیمانه و طریقه نبرد و وشجاعت و دینداری پرادختند ؛ آنهم در محضر عالیترین اسطوره های دین و انسانیت . هفت سال بعد از ولایت ایشان پیامبر ( ص) وفات یافت و مشکلات خلافت و خیانت عناصر منافق آغاز شد. بدون شک سخت ترین ایام عمر مبارک ایشان بین وفات حضرت رسول « صلی الله علیه اله » و شهادت مادرشان فاطمه زهرا( س) بوده است .


درباره شهادت مظلومانه حضرت فاطمه ( س ) همه مطالب بسیاری شنیده ایم . به این ترتیب خلافت بدست ابو بکر و دوسال بعد به دست عمر رسید . علی « علیه السلام » در مظلومیت و تنهایی در سکوت خاص خویش منتظر فرصت بود . درروزگار عثمان , امام حسن علیه السلام به 20 سالگی رسیده بودند . سال 28 هجری بین مسلمانان و مردم شمال آخرین جنگی رخ داد که امام حسن «علیه السلام » در آن جنگ شرکت داشتند و رشادت و شجاعتشان زبا نزد شد .
اگر چه خلافت عثمان را هرگز قبول نداشتند ولی برای دین اسلام به میدان جنگ رفتند . عثمان فردی ناتوان و بی لیاقت بود و دست افراد حقیر و ذلیلی که در زمان رسو ل خدا مطرود بودند, باز گذاشت . عثمان حتی ابوذر را که در اسلام به یار صدیق پیامبر ( ص) معروف بود به منطقه بی آب و هوائی تبعید کرد, تا در غربت و تنهائی جان سپرد . آری اینها روزگاری است که جوانی امام حسن « علیه السلام » غریبانه در آن شاهد رنجهای فراوان است . پس از عثمان بنابه درخواست توده مردم . علی « علیه السلام » خلافت را پذیرفت اگر چه هرگز مردم را لایق نمی دید که خلیفه ایشان باشند .
جنگ جمل اولین نبرد بعد از خلافت علی( ع ) بود با گروهی که «ناکثین» معروف شدند. دوران جنگ همه دیدند که جنگ آوری و قدرت علی « علیه السلام » چگونه در وجود امام حسن مجتبی (‌ع ) جوشان است . جنگ بعدی به فتنه گری معاویه در صفین به راه افتاد و یا غیان این جنگ ( قاسطین ) حدود سه سال با خلافت علی ( ع ) درگیر بودند و بالاخره با پول و رشوه های معاویه و حیله عمروعاص ملعون به نفع معاویه تمام شد و نتایج این جنگ بسیار تلخ بود . آنقدر که علی « علیه السلام» آرزوی مرگ نمود و بعد ها امام حسن « علیه السلام » مجبور به صلح با معاویه گردید . بدون توضیح روزگار خلافت علی « علیه السلام » نمی توان به ذهنیت درستی از فضای زندگی امام حسن مجتبی « علیه السلام » دست یافت . جنگ دیگری توسط گروهی نادان و متعصب در نهروان اتفاق افتاد خوارج که ابن ملجم ملعون از ایشان است به مارقین معروفند .
آری امام حسن « علیه السلام » در کنار پدر تمام این روز گار پر ظلم را بعد از وفات پیامبر ( ص ) تحمل کرد . بعد از شهادت علی « علیه السلام » بالاخره مردم امام حسن « علیه السلام » را برای خلافت بر معاویه ترجیح دادند . امام که مردم منافق زمانه اش را خوب می شناخت ابتدا خلافت را قبول نمی کرد و با لاخره با اصرار مردم پذیرفت . البته مشروط به اینکه هر چه امام بگوید چه جنگ چه صلح همه بپذیرند.
اولین اقدام ایشان بعد از خلافت یکطرفه کردن حضور معاویه بود در سرزمین خلافت امام معصوم معاویه چه جایگاهی دارد ؟ برای همین قبل از اعلام جنگ امام حسن «علیه السلام »نامه ای برای معاویه نوشت و او را به تبعیت از خود فرا خواند . معاویه نپذیرفت و گفت مسئله من و تو درست شبیه مسئله پدر تو و ابوبکر است .تو باید خانه نشین و من حکومت کنم . امام آماده جنگ شد و به تمام کسانی که با او تبعیت کرده بودند ندا داد ؛ اما ایشان به بهانه های واهی حاضر به همکاری درنبرد نشدند . امام «عبید اله بن عباس» را با 12 هزار نفر بسوی معاویه فرستاد تا آماده نبرد شوند و به او دستور داد که چگونه رفتار کند تا از پشت سر امام به آنها برسد . ولی چندی نگذشت که در میان سپاه « عبید اله بن عباس » خبر پیچید امام صلح با معاویه را پذیرفت است . معاویه نامه ای به ابن عباس نوشت با پانصد هزار درهم نقدا و پانصد هزار درهم هنگام پیوستن به لشکریان او «عبید اله بن عباس» هم که فرمانده لشکر بود شبانه با نیمی از سپاه به اردوی معاویه پیوستند . آخرین ضربه را نیز اشراف و سرشناسان دنیا دوست زدند . آنها با نوشتن نامه قول هر همکاری را به معاویه دادند . در این ایام امام حسن مجتبی « علیه السلام »آنقدر تنها بود, که در میان خودی ها حاضر نیز با زره بر تن به نماز می ایستا د . بالاخره امام بعد از هفت ماه خلافت بر مردمی منافق و نادان و بی ایمان مجبور به پذیرش صلح شد و معاویه به حکومت رسید .

با لاخره در 28 صفر سال 50 ه. ق توسط همسر فریب خورده اش مسموم شد و به شهادت رسیده . اما دشمنان از جنازه آن حضرت هم دست بردار نبودند . گروهی به سر کردگی عایشه و مروان حکم مانع از دفن آنحضرت در جوار پیامبر شدند و جنازه را تیرباران کردند .
امام حسین « علیه السلام » که بنا به وصیت برادر اجازه درگیری نداشتند , جنازه ایشان را در قبرستان بقیع کنار مادر بزرگ گرامیشان فاطمه بنت اسد به خاک سپردند .پیامبر ( ص) می فرمودند : هر کس بخواهد آقای جوانان بهشت بنگرد به حسن نگاه کند . وصف نیکی ها و خصایل ایشان بسیار زیاد داشت . حدیث زیر درسی است از آنحضرت : مکارم اخلاق ده صفت است: راستگویی , درستکاری , بخشندگی , نیکخوئی , پاداش خیر پیوند با خویشان , حمایت از همسایگان ,‌حق شناسی , میهمان نوازی و سر آمد همه مکارم حیاء‌ است .

 

این هلال از طرف باغ جنان می‏آید

هوش باشید که ماه رمضان می‏آید

در شب اول این ماه به دنبال مه و ماه نرو

مه این ماه، شب نیمه‏ی آن می‏آید

حضرت خدیجه کبری(س)

ولادت

۶۸ سال پیش از هجرت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به مدینه، در سرزمین حجاز و در خانه خُوَیلد، دختری چشم به جهان گشود که او را خدیجه نامیدند.

خویلد مرد شریفی بود و خدیجه از دوران کودکی، در خانواده ای بزرگ و با فضیلت، با اخلاقی پسندیده پرورش یافت.

او از لحاظ درایت، دوراندیشی و پاک دامنی، در میان بستگان خود مقامی ارجمند و بی نظیر داشت و سیره و رفتار نیکوی خدیجه، تا پایان عمر گران قدرش، همواره او را بر زنان دیگر هم عصر خود برتری می داد.



اولین خانواده مسلمان


خدیجه، اولین بانویی است که دعوت رسول گران قدر صلی الله علیه و آله را لبیک گفت، به پیام آسمانی اش پاسخ مثبت داد

و در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله با همه نیرو و توانی که داشت در مقابل مشرکان ایستاد و مقاومت کرد.

امیر بیان، حضرت علی علیه السلام در خطبه ای که به غربت اسلام در آغاز بعثت اشاره نموده، می فرماید:

«خانواده مسلمانی در اسلام نبود، جز خانواده ای که از پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه تشکیل یافته بود و من سومین نفر آنها بودم».
خدیجه در دفاع از حریم دین


حضور حماسی زنان مسلمان در طول تاریخ اسلام و تشیع، به حق حضوری انکارناپذیر، چشم گیر و همه جانبه بوده است.

زنان مسلمان، ضمن انجام مسئولیت های خطیر خانه داری و تربیت فرزند، در عرصه های اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و عبادی نیز فعالیت می کردند و حتی گاه بیشتر و بهتر از مردان به ایفای نقش می پرداختند. از شمار این زنان، خدیجه کبری علیهاالسلام است که مونس تنهایی پیامبر صلی الله علیه و آله و مدافع نبوت به شمار می آید.

او در سخت ترین مراحل صدر اسلام، همراه و همسو با پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت می کرد و تا ابد، افتخاری برای زنان مسلمان خواهد بود.



پشتوانه پیامبر

خدیجه کبری علیهاالسلام و ابوطالب، دو پشتیبان بزرگ و کمک کار نیرومند و با وفا برای پیشرفت اسلام و دلگرم کردن رسول خدا بودند. ابوطالب با نفوذ سیاسی و سیادتی که در میان قریش داشت، و خدیجه علیهاالسلام با نثار ثروت فراوان و تقویت روحیه، پناهگاه و حامی مؤثری در برابر آزار دشمنان به شمار می آمدند.

معروف است که مرگ هر دو آن عزیزان، مصیبت های بزرگی برای پیامبر در پی داشت، ولی ایشان با صبر و رضا، این سختی های طاقت فرسا را تحمّل کرد و اسلام را از خطر نابودی نجات داد.



در سوگ تو آتشين دلم مادرِ ياس
هجران تو گشته قاتلم مادرِ ياس

زهرا به كنارِ قبر تو مي‌گريد
از ناله‌ي او منفعلم مادرِ ياس

هر ديده‌ي احمد آسماني ابريست
از آه نبي مشتعلم مادرِ ياس

در خلوت دل رسول با خود گويد
اي چاره‌ي حلِ مشكلم مادرِ ياس

در بزمِ عزاي تو سرشكم جاريست
امشب شده غصه حاصلم مادر ياس

در ماه خدا اگر عزادار توأم
الطاف تو گشته شاملم مادرِ ياس

با جلب شفاعت رسول اكرم
كن در دو جهان تو قابلم مادرِ ياس





 

وفات جانسوز همسر با وفای رسول خدا حضرت خدیجه کبری (س)


وفات جانسوز همسر با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، یاور و حامی مصطفی، همراه خاتم الانبیاء، نماد ایمان و تقوا، همسر عصاره هستی، سمبل صلابت و استواری، افتخار بانوان گیتی، بزرگ بانوی اسلام، حضرت خدیجه کبری بر تمام مسلمانان جهان، به ویژه بانوان ایران اسلامی تسلیت باد.


هنوز چهره مکه غبار ماتم داشت
هنوز داغ ابوطالب آتش غم داشت

دل لطیف پیمبر غمین زهرا بود
به سینه درد و غم و غصه های عالم داشت

سخن ز رحلت بانوی با کرامت بود
کسی که حسن کمال چهار مریم داشت

چه بانویی که خدایش سلام می فرمود
که نامه عملش مُهر مِهر خاتم داشت

یگانه بانوی مردی که از عدالت خود
تمام عالم و آدم به زیر پرچم داشت

سخای حاتم طایی کجا و این سفره
که درب خانه جودش هزار حاتم داشت

برای حضرت ام الائمه این یک بس
که نور فاطمه بر دامن مکرم داشت

خدیجه مادر ما اولین مسلمانی است
که با ولای علی عهد خویش محکم داشت

در آخرین نفسش با اشاره می فرمود
همیشه فاطمه ام غربتی دمادم داشت

فدای دختر مظلومه ام که در آن شعب
به روی گونه چو گلبرگ یاس شبنم داشت

به اهل بیت بگو تا ملازمش باشند
به هر زمان که به مادر نیاز مبرم داشت

کسی به صورت او لطمه بعد من نزند
شنیده ام که فلانی دو دست محکم داشت

پس از وصیت ام الائمه پیغمبر
خدیجه را به عبایش ز خود مقدم داشت

در آن دمی که کفن از بهشت آوردند
هوای رحلت او روضه محرم داشت

فرارسیدن ماه مبارک رمضان

فرارسیدن ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا برتمام میهمانان عزیز مبارک.

 

نیمه شعبان

فرارسیدن ولادت یگانه منجی عالم بشریت بر تمامی شیعیان جهان تبریک عرض می کنیم.

 

ولادت حضرت علی اکبر (ع)

ولادت حضرت علی اکبر (ع)  بر همه ی مسلمانان جهان تبریک میگوییم

ولادت حضرت علی اکبر(ع)-قرآن کتاب راهنما

ولادت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) و امام سجاد (ع)

ولادت امام  حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) وامام سجاد را به همه ی شیعیان تبریک عرض می کنیم.


ولادت امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع)وامام سجاد(ع)-قرآن کتاب راهنما

خدا محمد را برگزید.

.

محمد در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افق‌هاى دور دوخته بود و با خود مى‌اندیشید. صحرا، تن آفتاب‌سوخته خود را، انگار در خُنكاى بیرنگ غروب، مى‌شست. 

محمد نمى‌دانست چرا به فكر كودكى خویش افتاده است. پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت كه از شش سالگى فراتر نمى‌رفت . بیشتر حلیمه، دایه خود را به یاد مى‌آورد و نیز جدّ خود عبدالمطلب را. اما، مهربان‌ترین دایه خویش، صحرا را، پیش از هر كس در خاطر داشت: روزهاى تنهایى؛ روزهاى چوپانى، با دست‌هایى كه هنوز بوى كودكى مى‌داد؛ روزهایى كه اندیشه‌هاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و كوه‌هاى برافراشته و شن‌هاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل كوچكش بهانه مادر مى‌گرفت. از مادر، شبحى به یاد مى‌آورد كه سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى كه وقار او را همان قدر آشكار مى‌كرد كه تن او را مى‌پوشید. تا به خاطر مى آورد، چهره مادر را، در هاله‌اى از غم مىدید. بعدها دانست كه مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى كه او خود مادر را .

روزهاى حمایت جدّ پدرى نیز زیاد نپایید .

از شیرین‌ترین دوران كودكى آنچه به یاد او مى‌آمد آن نخستین سفر او با عموى بزرگوارش ابوطالب به شام بود و آن ملاقات دیدنى و در یاد ماندنى با قدیس نجران . به خاطر مى‌آورد كه احترامى كه آن پیر مرد بدو میگزارد كمتر از آن نبود كه مادر با جد پدرى به او میگذاردند .

نیز نوجوانى خود را به خاطر مى‌آورد كه به اندوختن تجربه در كاروان تجارت عمو بین مكه و شام گذشت . پاكى و بىنیازى و استغناى طبع و صداقت و امانت او در كار چنان بود كه همگنان، او را به نزاهت و امانت میستودند و در سراسر بطحاء او را محمد امین مى‌خواندند. و این همه سبب علاقه خدیجه به او شد، كه خود جانى پاك داشت و با واگذارى تجارت خویش به او، از سال‌ها پیشتر به نیكى و پاكى و درستى و عصمت و حیا و وفا و مردانگى و هوشمندى او پى برده بود. خدیجه، در بیست و پنج سالگى محمد، با او ازدواج كرد. در حالى كه خود حدود چهل سال داشت.

محمد همچنان كه بر دهانه غار حراء نشسته بود به افق مى‌نگریست و خاطرات كودكى و نوجوانى و جوانى خویش را مرور مى كرد. به خاطر مى‌آورد كه همیشه از وضع اجتماعى مكه و بت پرستى مردم و مفاسد اخلاقى و فقر و فاقه مستمندان و محرومان كه با خرد و ایمان او سازگار نمىآمد رنج مى‌برده است. او همواره از خود پرسیده بود: آیا راهى نیست؟ با تجربه‌هایى كه از سفر شام داشت دریافته بود كه به هر كجا رود آسمان همین رنگ است و باید راهى براى نجات جهان بجوید. با خود مى‌گفت: تنها خداست كه راهنماست.

محمد به مرز چهل سالگى رسیده بود. تبلور آن رنجمایه‌ها در جان او باعث شده بود كه اوقات بسیارى را در بیرون مكه به تفكر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند. او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت میگذرانید.

آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق در اندیشه بود كه ناگاه صدایى گیرا و گرم در غار پیچید:

بخوان!

محمد، در هراسى و هم آلود به اطراف نگریست .

صدا دوباره گفت:

بخوان!

این بار محمد با بیم و تردید گفت:

من خواندن نمى‌دانم .

صدا پاسخ داد:

بخوان به نام پروردگارت كه آدمى را از لخته خونى آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است، همان كه با قلم آموخت ، و به آدمى آنچه را كه نمیدانست بیاموخت...

و او هر چه را كه فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند.

هنگامى كه از غار پایین مى‌آمد، زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الهى عشق برخود میلرزید. از این رو وقتى به خانه رسید به خدیجه كه از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:

مرا بپوشان، احساس خستگى و سرما مى‌كنم!

و چون خدیجه علت را جویا شد، گفت:

آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود، امشب من به پیامبرى خدا برگزیده شدم!

خدیجه كه از شادمانى سر از پا نمى‌شناخت، در حالى كه روپوشى پشمى و بلند بر قامت او مى‌پوشانید گفت:

من از مدت‌ها پیش در انتظار چنین روزى بودم، میدانستم كه تو با دیگران بسیار فرق دارى، اینك در پیشگاه خدا شهادت میدهم كه تو آخرین رسول خدایى و به تو ایمان مى‌آورم.

پیامبر دست همسرش را كه براى بیعت با او پیش آورده بود به مهربانى فشرد و گلخند زیبایى كه بر چهره همسر زد، امضاى ابدیت و شگون ایمان او شد و این نخستین ایمان بود.

پس از آن، على كه در خانه محمد بود با پیامبر بیعت كرد. او با آن كه هنوز به بلوغ نرسیده بود دست پیش آورد و همچون خدیجه، با پسر عموى خود كه اینك پیامبر خدا شده بود به پیامبرى بیعت كرد .

عید سعید مبعث مبارک

عید سعید مبعث رسول اکرم(ص) را به تمامی شیعیان و عاشقان آن حضرت تبریک عرض می کنیم.


عید سعید مبعث-قرآن کتاب راهنما


شهادت حضرت امام کاظم(ع)

شهادت حضرت امام کاظم(ع) را به همه ی مسلمانان جهان تسلیت می گوییم.

شهادت امام موسی کاظم(ع)-قرآن کتاب راهنما

تغییر قبله ی مسلمین از بیت المقدس به مکه ی معظمه

۱۵ رجب روزیست که قبله ی ما تغییر کرد.

تغییر قبله ی مسلمین از بیت المقدس به مکه ی معظمه-قرآن کتاب راهنما


شهادت حضرت زینب (س)

شهادت حضرت زینب (س) را به تمامی مسلمانان تسلیت عرض میکنیم.

شهادت حضرت زینب (س)-قرآن کتاب راهنما

ولادت حضرت علی (ع) وروز پدر مبارک

ولادت حضرت علی (ع) وروز پدر مبارک

ولادت حضرت علی (ع) وروزپدر-قرآن کتاب راهنما

میلاد پیامبراکرم(ص) وامام جعفرصادق(ع)

میلادپیامبراکرم(ص) وامام جعفرصادق(ع)

28 صفر

28 صفر

تصاویرمتحرک وزیبا-قرآن کتاب راهنما

ادیان ماقبل تاریخ

                                به نام خدا

                           دوره ماقبل تاریخ

دین دوره ماقبل تاریخ  یک اصطلاح کلی برای عقاید دینی و مجموع اعمال، آداب و رسوم دینی بشر ماقبل تاریخ می باشد. این دوره شامل دین دوره پارینه سنگی، میانسنگی، نوسنگی  و عصر برنز می باشد.

گروهی از باستان شناسان تصور می کنند در میان اجتماع انسان‌های دوره میانه پارینه سنگی مثل نئاندرتال‌ها ممکن است اندیشه هایی نظیر حیوان پرستی و توتم باوری بوده باشد.

 ۲۲۳٫۰۰۰ الی ۱۰۰٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

دیرینه‌ترین شواهد کشف شده از انسانسایان  از جمله نئاندرتال‌ها و حتی انسان‌های هایدلبرگی نشانگر این است که این گونه انسان‌ها عمدا" طبق سنن خود، مردگان را در گورهای دسته جمعی تدفین می کردند. گورها در مناطق متفاوتی از اوراسیاکشف شده است. این گورها نمایانگر وجود آداب و رسوم دینی در این دوره بوده است. البته در این مورد بین باستان شناسان بحث و جدل‌های فراوانی وجود داشته است. نئاندرتال‌ها مردگان خود را در گورهای ساده قرار می دادند و از نشان خاص، نماد یا مواد خاصی در قبرها استفاده نمی کردند. البته در مواردی آنها از بلوک‌های سنگ آهک و نمادهای با اشکال منسوخ شده بهره می بردند. این آداب و رسوم احتمالا" نشانگر اعتقاد و احساس همدلی برای مردگان بوده است.

۹۸٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

نئاندرتال‌ها در بلژیک و فرانسه کنونی، پیش از خاکسپاری، اندرونی و فضولات مردگان خود را تخلیه می کردند.

 ۷۰٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

اکتشاف یک مجسمه غول پیکر از یک مار درون یک تالار در صحرای کالاهاری آفریقا که بوسیله نیزه‌های شکسته شده احاطه شده بود، برای باستان شناسان دلیلی بود که انسان هایی با تفکرات مارپرستی در این محل به منظور بخشش پیشکش‌ها و هدایا اجتماع می کردند تا به ادای رسوم مارپرستی خود عمل کنند.

تندیسک سرامیکی شمایل ونوس یک زن عریان موسوم به دولنی وستونیک متعلق به 25،000 -29،000 سال قبل از میلاد. باستان شناسان از این مورد مجسمه های کوچک را در برخی از گورهای متعلق به ماقبل تاریخ یافته اند. تندیسک های ونوس پاسخی به بعضی از پرسش های باستان شناسان در مورد ادیان ماقبل تاریخی بوده است.

 ۴۰٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

اکتشاف قدیمی‌ترین اسکلت با ساختار استخوان بندی انسان امروزی در نزدیکی لیک مانگو که پس از سوزاندن و خاکستر شدن دفن شده بود.

۳۳٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

تمام اسناد و مدارک اکتشافی و متقاعد کننده درباره مراسم تدفین نئاندرتال‌ها دیگر از اثبات کنندگی خارج شده بودند و دلیل محکمی نداشتند، زوال نئاندرتال‌ها تقریبا" همزمان با دوره آغاز ظهور انسان هوشمند در اروپا کنونی روی داد.


 ۲۵٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

اکتشاف استخوان‌های درشت و جمجمه هایی که به شکل کاملا" مشخص به رنگ آجری یا قرمز اُخری لکه گذاری شده بودند، این بقایای استخوانی، به شکل جداگانه خاکسپاری شده بودند. این آداب ممکن است ریشه و شروع مقدس پنداری برخی عتیقه‌های باستانی بوده باشد. شمایل ونوس کهن‌ترین اکتشافی است که در گورها پیدا شده است، برخی از آنها عمدا" شکسته شده و یا به دفعات با خنجر سوراخ و شکافته شده بودند، احتمالا" این آدمکشی‌ها به خاطر برخی از رفتارهای اجتماعی ناشناخته بوده است.

 ۲۵٫۰۰۰ الی ۲۱٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

نمونه هایی واضح و بدون ابهام از خاکسپاری مردگان در شبه جزیره ایبری و اروپای شرقی به وسیله باستان شناسان ارائه شده است. در تمام نمونه‌های اکتشافی ، از گل اُخری  به منظور تدفین مردگان استفاده شده بود. علاوه بر آن اشیاء متفاوتی نظیر پوسته صدف، لباس، تندیسک‌های مختلف، اشکالی شبیه چوب طبل، مهره هایی از جنس عاج ماموت ها، ابزار نبرد از جنس عاج، اشکال عصا مانند از جنس شاخ گوزن، سنگ چخماق و ... نیز در گورها کشف شده است.

 ۲۱٫۰۰۰ الی ۱۱٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

هیچ گونه مدرکی دال بر تدفین مردگان کشف نشده است.

 ۱۳٫۰۰۰ الی ۸٫۰۰۰ سال قبل از میلاد

اکتشاف درباره خاکسپاری‌ها ادامه پیدا کرد. دسته ای از زنان ، مردان و کودکان در غاری تدفین شده بودند که گویا ۱۰،۰۰۰ سال پیش نیز اعمال تدفین در آنجا انجام می شد. گورها به وسیله دیواره‌های غار و سنگ‌های آهکی مشخص و تفکیک شده بودند. نوع خاکسپاری‌ها و گورها شبیه هم بودند و در همگی از گل اُخری برای مردگان استفاده شده بود ، همچنین در گورها، صدف و جواهراتی از جنس عاج ماموت که متعلق به هزاران سال قبل بود ، پیدا شد. تعدادی از گورها به حالت دوگانه شامل یک مرد و یک نوجوان پسر بودند. تعدادی از گورها نیز به منظور خاکسپاری مرده ای دیگر، بر روی گور دیگری حفر شده بودند، در این حالت استخوان‌های مرده قبلی در نهانگاهی قرار داده می شد. گورها همچنین از طریق سنگ‌های بزرگ نشانه گذاری می شدند، یک جفت شاخ گوزن آغشته به گل اخری به شکل تیرک هایی در درون غار قرار داده می شد، باستان شناسان بر این عقیده هستند که رسم کنونی قرار دادن دسته گل بر روی سنگ قبرها ناشی از این سنت انسان‌های اولیه است.

نیایش گاه تپه گوبکلی در جنوب ترکیه امروزی

 ۹۸۳۱سال قبل از میلاد

آغاز انقلاب نوسنگی ، افزایش تصاعدی جمعیت، تاسیس حکومت‌های پادشاهی، ظهور شهرها و کشورها و سازماندهی شدن ادیان در این برهه تاریخی روی داد. حکومت‌های نخستین معمولا" دین سالار  بودند و قدرت سیاسی خود را بوسیله دین توجیه می کردند.

 ۹٫۱۳۰ الی ۷٫۳۷۰ سال قبل از میلاد

کشف تپه گوبکلی در جنوب ترکیه امروزی، به عنوان دیرینه‌ترین مکان پرستش و رسوم دینی.

 ۸۰۰۰سال قبل از میلاد

اکتشاف ۵ پایه ستون (تیر) از جنس الوار بلوط در نزدیکی استون هنج، باستان شناسان بر این باور هستند که ممکن است که این پایه‌ها ستون یک معبد بوده باشد.

۷٫۵۰۰ الی ۵٫۷۰۰ سال قبل از میلاد

در این برهه زمانی، اسکان و زیستگاه بشری در منطقه کاتال هویوک به عنوان یک مرکز معنوی و روحانی شبه جزیره آناتولی (ترکیه کنونی) توسعه پیدا کرد. احتمالا" برخی اعمال دینی در معابدی همگانی انجام می شد. ساکنین کاتال هویوک از خود یادگارهای زیادی به جای گذاشتند که به عنوان نمونه می توان از تندیسک‌های سفالین و آثاری در رابطه با اعضاء جنسی و شکار نام برد.

تندیسک زن نشسته بر تخت (ایزد مادر) که در دو طرف آن سر دو شیر ماده قرار دارد. به جا مانده از ناحیه کاتال هویوک واقع در موزه آنکارا

 

 ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد

یافته‌های تصدیق شده از تصنیفات سروده‌های مقدس ریگ ودا از دین هندی باستانی یا دین ودایی، به زبان ودیک سانسکریت که از زبان‌های هند و اروپایی می باشد. ریگ ودا به معنای قطعات حمد و ستایش است . هر قطعه یا سروده را به زبان هندی منتره می گویند و بیش از هزار و بیست و پنج سرود دارد که اکثر آنها مناجات و ادعیه هایی هستند که خطاب به یک یا دو خدا گفته شده و ما بقی در وصف طبیعت و ایزدهای آنها سروده شده اند و البته می توان گفت که همگی به گونه ای زیباترین و جالب‌ترین صورت از پرستش طبیعت را نشان می دهند.ریگ ودا شامل ده دفتر سرود است. هندی‌ها معتقد بودند این سروده‌ها در برگیرنده دانشی سرمدی و فوق بشری هستند و در واقع هنگامی بر حکیمان آشکار شده که در حالت مراقبه بوده اند.

 ۳۱۰۰ الی ۲۹۰۰ سال قبل از میلاد

آرامگاه راهرو مانند نیو گرنج با در نظر گرفتن زوایای افق و تطبیق آن با انقلاب زمستانی در ایرلند بنا شد.


 

عیدسعیدقربان

عکس های متحرک وزیبا-قرآن کتاب راهنما

عیدسعیدقربان

شهادت امام جواد(ع)

عکس ها متحرک وزیبا-قرآن کتاب راهنماشهادت امام جواد(ع) را به تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییمعکس ها متحرک وزیبا-قرآن کتاب راهنما

شهادت امام جواد(ع)

 

میلاد امام رضا علیه السلام

 

روی این گنبد طلا و قشنگ
خانه ای دارم از شکوفه و نور
خانه پاک و روشنی دارم
زیر باران دانه های بلور

زیر این گنبد طلایی هست
صحن مردی که ضامن آهوست
آه، گوش تمام مردم شهر
پر موسیقی غریبی اوست

دوست من! بگو که تا حالا
چند دفعه به مشهد آمده ای؟
اشکی از چشم خسته ریخته ای؟
بوسه ای بر ضریح او زده ای؟

تا بیایی دوباره می شنوی
عطر پاک گلاب، از هر سو
می چکد قطره اشکی از چشمت
باز با یاد ضامن آهو

در هوا بوی بال پیچیده
در زمین، عطر غنچه های دعا
شهر مشهد همیشه لبریز است
از صمیمیت امام رضا

روز و شب، کار من فقط این است:
حرف او، با پرنده ها گفتن
پر زدن در نگاه گنبد نور
زیر لب یا رضا رضا گفتن

بالهایم پر از نوازش اوست
چون شب و روز بر سر حرمم
راستی خوش به حال من، آری
بچه ها، من کبوتر حرمم ...

ميلاد عالم آل محمد، هشتمين حجت سرمد،نگين درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا(ع)

مبارک باد.